Sunday, December 29, 2002

سلام. به کي دارم سلام مي کنم؟ از لحظه اي که به فکر نوشتن اين وبلاگ افتادم، با خودم عهد کردم دنبال جمع کردن مشتري و از اين جور کارها نباشم. از همون اول شرط کردم که فقط براي خودم بنويسم. مثل يه دفترچه خاطرات که بعدها وقتي پوسيده و اوراق شد، خواند هر برگش به اندازه يک دنيا لذت بخش هست. اين سلام شايد به خودم بود. خودم که مي بينم يک سوم راه رو رفتم ولي اصلا ارضا نشدم. و عجيب مي ترسم. مي ترسم که وقتي راه تموم شد، هنوز هم ارضا نشده باشم. به نظر من هر کسي بايد از اين وضعيت بترسه. اونايي که به آخرت اعتقاد ندارند شايد بيشتر... و من که خير سرم اعتقاد دارم، به طرز ديگري... اما به هر حال مني که قبلا ها هم يه چيزايي به طور مجهول مي نوشتم الان مي خوام فقط براي خودم بنويسم. فکر مي کنم کار درستي باشه.
نکته مهم ديگه اين که من الان دکتر نيستم (اين رو براي شمايي که ممکنه 100 سال ديگه بياي اينو ببيني مي گم!) من الان استاژر يا استاجر 2 هستم. ولي خوب پيش خودم فکر کدم اسم وبلاگ رو اين بردارم تا نگهش دارم. لا اقل براي يک سوم ديگه راه...
نکته آخر اينکه نمي خواستم نوشتن اين وبلاگ کاري باشه که بخاطر موج وبلاگ نويسي شروع شده. براي همين جدا تصميم گرفته بودم که کار شروع نشده را تمام کنم يا به عبارتي نامه ننوشته را بسوزانم. اما ديدن وبلاگ يک انترن دانشگاه شهيد بهشتي - دانشگاهي که در آن تحصيل مي کنم - ضربه نهايي را زد (گر چه با همه نظرات او موافق نيستم).
والسلام

No comments: