اگر انترن يا رزيدنت هستيد حتماً ميدانيد «سيركول» يعني چه. اما اگر نيستيد (!): «سيركول» كردن يك عمل زشت و بيشرمانه است! در كل كلمهاي كه بتوانم قباحت اين فعل را نشان دهم وجود ندارد. سيركول كردن دلي از سنگ و وجداني از هيچ ميخواهد كه البته در اين روزگار چندان ناياب نيست. قبل از اينكه فكر كنيد دارم شعارهاي يك راهپيمايي ضد امپراليسم را انشا ميكنم بايد اعتراف كنم كه اين كار قبيح را خودم هم يكبار مرتكب شدهام، هرچند خوشبختانه شكست خوردم. «سيركول» كردن كه در واقع همان Circle انگليسي و مثلاً در جاي «گرد» (به كسر گ) استعمال ميشود، در اصطلاح بيمارستاني به معني از سرباز كردن بيمار و فرستادن او به بيمارستان ديگر است. اين كار كه به هيچ وجه قابل توجيه نيست براي بسياري پزشكان امري مقبول و حتي گاه از افتخارات آنان است!
و اما يك مورد جالب از سيركولاسيون:
بيست و هشتم آخرين كشيك دي ماه من بود و روي هم رفته اوضاع به خوبي پيش مي رفت تا اينكه ساعت 3:00 صبح يك بيمار با پذيرش براي سي سي يو آمد ـ كه نفهميدم چرا بايد من بيدار ميشدم؟ مگر من پذيرش داده بودم ـ و بلافاصله يك بيمار از ملاير. بيمار مرد جواني بود كه از 2 هفته قبل به علت تب در بيمارستان خرم آباد بستري بود و در آنجا هيچ منشااي براي تب پيدا نكرده بودند و در ادامه متوجه لكوپني (كاهش گلبولهاي سفيد خون) شده بودند و بيمار را بدون تشخيص خاص به تهران فرستاده بودند. همراهان بيمار با لباس محلي لري و خسته از سفرچند ساعته برگه اي در دست داشتند كه پزشك خرم آباد مطالب فوق را در آن نوشته بود. پشت برگه نشاني دو بيمارستان به چشم ميخود: مدرس (واقع در سعادت آباد) و طالقاني. رزيدنت داخلي چند بار از همراهان بيمار پرسيد كه آيا ابتدا به بيمارستان مدرس رفته اند يا نه. پس از چند دفعه انكار بالاخره معلوم شد كه بندگان خدا رفته اند آنجا و از همان در بيمارستان سيركول شده اند به اينجا! به آنها گفته بودند كه اين وقت شب بيمارستان تعطيل است (!!) اما بيمارستان طالقاني ممكن است باز باشد!! اين عجيبترين سيركولي بود كه به من حواله شده بود. البته خوشبختانه بيمار شرايط اورژانس نداشت اما به هر حال اين نهايت نامردي است كه اين بندگان خدا را بعد از طي چند صد كيلومتر در شب اين طور سيركول كنند.
سيركول كردن عواقب بسيار بدي براي پزشكان و دست اندر كاران پزشكي نيز دارد. بسياري از افراد فكر ميكنند كه با اين عمل قبيح، زرنگي كرده اند. اما از آنجا كه به قول قدما از هر دست بدهي از همان دست هم ميگيري، بيماراني كه همكاران بي وجدان ديگر مراكز سيركول مي كنند به گردن اين افرادِ به زعم خود زرنگ ميافتند!
نكته مهمتر اينكه بيمار پس از چند بار سيركول شدن قضيه دستش ميآيد و بعد عين كنه به پزشك ميچسبد. حال در بسياري از موارد بيمار واقعاً بايد به بيمارستان يا سرويس ديگري مراجعه كند، وقتي اين موضوع با بيمار مطرح ميشود گمان ميبرد كه دوباره ميخواهيم سيركولش كنيم و پا را در يك كفش بلكه در يك گالش ميكند كه الا و للا من رضايت نميدهم و همينجا ميمانم. اتفاقاً نمونهي اين مورد را هم داشتيم. بيماري بود كه نياز مبرم به بستري در ICU داشت و ICU بيمارستان طالقاني هم پر بود. هر چه به همراه بيمار توضيح ميداديم، فكر ميكرد كه ميخواهيم سيركولش كنيم. مدام ميگفت مگر ميشود در اينجا يك تخت براي مريض من نباشد؟ فكر كنيد مادر خودتان است... و از اين مزخرفات! هر چه ميگفتيم بابا جان! اين بيمار حتماً بايد در ICU بستري شود، مگر به خرجش ميرفت... خلاصه تا آنجايي كه من در جريان هستم اين بيمار 3 شبانه روز در اورژانس بيمارستان طالقان مانده است و تا كي آنجا مي ماند... الله اعلم!
No comments:
Post a Comment