Monday, January 26, 2004

تست

هنگامي كه 350 عدد خلاصه مقاله «كنگره پيشگيري از بيماري هاي غير واگير» براي ويراستاري باقي مانده، 15 مقاله براي شماره زمستان «مجله غدد درون ريز و متابوليسم ايران» بايد تصحيح شود، يك سوپليمنت با تعداد نامعلوم مقاله براي همان مجله در راه است، يك پروپوزال بايد تحويل بدهي، يك مقاله بايد بنويسي، كتاب 600-500 صفحه اي «بيماري هاي غدد درون ريز» منتظر تصحيحات نهايي است، و كارهاي وب سايت هاي بيشمار (مركز، پيوند كليه، بلاگ ايد، و...) باقي مانده است، بدترين اتفاقي كه مي تواند بيفتد چيست؟
1- رئيس با عصبانيت صدايت كند و ياداوري كند كه يك كار ديگر را -كه فراموش كرده اي در ليستت بگنجاني- بايد تا فردا تحويل دهي.
2- يكي از مديران هر بار كه مي بيندت، توي راهرو، ناهارخوري، دستشويي و ... سؤال كند كه «فلان كار را چرا هنوز تحويل نداده اي؟».
3- ماشين صداهاي عجيب و غريبي مي دهد و بايد رهسپار تعميرگاه شود.
4- هيچكدام

پاسخ صحيح: (4)- بدترين حالت اين است كه يك چيز آشغال توي موس كامپيوترت گير كند و هر كاري كني موس روي شكلك (آيكون) پروپوزالت نرود!

Saturday, January 17, 2004

اين نيز گذشت...!

امروز آخرين امتحان بخش در مقطع كاراموزي (استاژري) را داديم. طبق معمول و از روي بخت هميشه بيدار من از جاهايي سؤال آمده بود كه در چند ماه اخير در اين بخش سابقه نداشت. ليكن پلان و هند درماتايتسي و اسكيبيس و انواع بازال سل كرسينوما و لوپوس ولگاريس از مواردي بود كه قطع كرده بوديم در امتحان مي آيد. يازده سؤال خوانده مي شد كه بايد 10تايش را پاسخ مي گفتيم. سوال اول «كچلي پا را توضيح دهيد.» گفتم اين كه هيچ بقيه را مي نويسم. سوال دوم... گفتم حالا يك چيزي براي سوال اول مي نويسم، ان يكي را رد مي كنم. سؤال سوم... گفتم نه! سوال اول و دوم را مي نويسم و اين را رد مي كنم... تا سؤال پنجم همين بود!

Saturday, January 10, 2004

بم، از نگاهي ديگر

در كنار اين اصل انكار ناپذير كه دروغ هر چه بزرگتر باشد پذيرفتنش راحت تر است، من به يك اصل ديگر نيز معتقدم: «احمق ها هر چه فكر كنند باهوشترند، احمق ترند!» در اين مدت كه از زلزله بم گذشته آنقدر حرف هاي صد من يك غاز و مزخرف شنيده ام كه اين دو اصل به اندازه كافي برايم اثبات شده است. بر ماهواره ها و دلقك هايشان كه ايرادي نيست ليك مانده ام اين مزخرفات را بعضي ها از كجايشان در مي آورند و به خورد مردم مي دهند. و باز بر مردمي كه اين حرف ها را باور مي كنند عذري نيست (اصل دوم!) بلكه من حرص مي خورم وقتي آن شايعه سازان مي فهمند چقدر راحت مردم را خر كرده اند، در آنجايشان چه عروسي بر پا مي شود!
مصاحبه زير، بم است از نگاهي بي غرض:
http://www.bionvan.com/papers.php?cat=main&show=821018-10